به گزارش «ایام»، مصاحبه پیشرو با حجتالاسلام حمید آقایی؛ امام جمعه وقت شهرستان دماوند برگرفته از شماره یکم ماهنامه فرهنگی سوره (دوره جدید) است که به مناسبت پنجم مرداد ماه؛ سالروز برپایی اولین نماز جمعه بعد از انقلاب بازنشر میشود.
موضوع بحث ما در مورد ارتباط بین ادبیات و هنر انقلاب و جایگاه تبلیغی تریبون نمازجمعه است. به عنوان مقدمه میخواهیم بدانیم نمازجمعه به عنوان یک تریبون رسمی نظام چه جایگاهی در تبلیغ هنر و ادبیات انقلاب و تقویت هنر دارد و چه میزان از این جایگاه استفاده شده و چه موانعی در این مسیر موجود است؟
اگر بخواهیم به پتانسیلها اشاره کنیم، نهاد نمازجمعه خیلی استعداد و قابلیت دارد. چه در نهاد امامت جمعه و چه در شخص امام جمعه. تا آنجایی که من در ذهنم هست، در میان ائمه جمعهمان بیش از صد نفر اهل قلم داریم.
در چهارصد و چند امام جمعه، این رقم در حدود یک چهارم است. نسبت ائمه جمعه اهل قلم که یک چهارم است، نسبت به ششصد فرماندار و دویست نماینده مجلس، یک نسبت خیلی خوب است. اهل قلم و اهل بیان و اینها بیشتر است، اگر هنر را به معنای وسیع آن بگیریم؛ اما اگر به معنای مصطلح و تعریف شده بگوییم، در رشتههای خاص که طبیعتاً الان در نهاد امامت در این زمینه غیر از کارهای فردی شورای سیاستگذاری ائمه جمعه وجود دارد. اقداماتی به عنوان آموزش دورهای و ضمن خدمت برای کسانی که اخیراً به عنوان ائمه جمعه منصوب میشوند، برگزار میشود، ولی میشود گفت که در زمینه هنر، کارها بیشتر شخصی و فردی بوده است.
شخصاً معتقدم اگر بخواهیم در مقابل جریانات غیرخودی فرهنگی تاثیرگذار باشیم، ناگزیریم از پرداختن به ادبیات و هنر.
در واقع حق منتشر نمیشود مگر از آن طریقی که باطل منتشر شده است. امروز که دقت میکنیم میبینیم فرهنگ ما بیشتر از دو راه ادبیات و هنر مورد تهاجم قرار گرفته است. بنابراین همه به اهمیت قضیه واقفاند، این که ائمه جمعه چقدر میتوانند تاثیر مستقیم بگذارند به نظر من جزء آرزوهای ماست. یعنی جزء آرزوهایی که من دوست دارم این طوری باشد. ولی این که شما بگویید چقدر تاثیر مستقیم گذاشتهاند، تا آنجا که یک امام جمعه خودش شخصاً وارد کار شده، به دلایل خاصی تاثیرش کاملا محدود است. اما به عنوان یک حرکت منسجم نهادینه نه، تأثیر مستقیم نداشتهایم.
مثلا زمانی که آقای حاج علی اکبری امام جمعه دماوند بودند، نشریه ره آورد منتشر شد. برای منطقه دماوند که فرهنگاش، فرهنگی شفاهی بود، فقط در حد انتشار یک نشریه نبود، بلکه کاری بود به عنوان رویکرد مردم و جوانها و نوجوانها به سمت فرهنگ مطبوعات. آن وقت از همین رهگذر شعرایی شناسایی شدهاند، هنرمندانی شناسایی شدهاند و گرد محوری چرخیدند به نام «ره آورد» که زیرمجموعه فعالیتهای یک امام جمعه بود. این فعالیت یک امام جمعه بوده است، ولی به شکل مستقیم یک حرکت نهادینه نداشتهایم.
در بخش تاثیر مستقیم چه جایگاههایی وجود دارد که امام جمعه بتواند به صورت مستقیم وارد این موضوع بشود؟
اگر فرض کنیم پتانسیل چهارصد امام جمعه است، این چهارصد امام جمعه در کشور شاید بگوییم حداقل چهار یا پنج میلیون نفر را در هفته جمع میکنند. این چهار یا پنج میلیون نفر، نوعاً کسانی هستند که با مسائل دینی، اجتماعی و سیاسی سروکار دارند، نمیشود گفت همگی، ولی غالباً کسانی هستند که در شهرستان و روستایشان، آدمهای تأثیرگذار و ذینفودند. حالا یک بخشی از آنها مسئولان جامعهاند که البته خوشبختانه یا متأسفانه، زیاد حضور ندارند. ولی به هرحال کم و بیش هستند. حالا اگر این چهار یا پنج نفر به عنوان نیروی تأثیرگذار متنفذ و تأثیرگذار در جامعه به طور متوسط درس خودشان را بگیرند، پیام را خوب بگیرند و پخش بشوند در جامعه، میدانید چه اتفاقی میافتد؟ اتفاقی هست که هنوز نیافتاده است. میخواهیم بگوییم آن اتفاقی که باید زلزله ایجاد کند، رخ نداده است.
من فکر میکنم که مشکل هم درونی است هم بیرونی. البته عادت کردهایم همه چیز را فرافکنی کنیم، میگوییم یک چیزهایی هست که نمیگذارد مردم بیایند نماز جمعه. فکر میکنم، به عنوان ائمه جمعه در جاهایی در زیّ طلبگی خودمان حرکت نکردهایم چون در ایجاد جریان فرهنگی ما ثابت و مثبت اولین چیز مصونسازی فرهنگی است. پیام نماز جمعه، پیام تقواست، تقوا یعنی مصون کردن. این مصونسازی در اینجا کمی خدشهدار شده و این ایراد و اشکال را هم برای ائمه جمعه قائلم هم برای روحانیت و هم برای مسئولان.
علتش این است که مثلاً بنده قبل از این که امام جمعه بشوم، با همه سرو کار داشتهام، حالا ندارم؛ خیلی جاها میرفتم، حالا نمیروم؛ کسانی که در بیت من و اطراف من بودهاند، عموم مردم بودهاند، اما الان شدهاند افراد خاص؛ بچههای من اگر میخواستند بیایند تهران باید سوار اتوبوس یا مینیبوس با تاکسی میشدند، الان ماشین میآید درب خانه. تازه خیلی بیخیالی کنم، بچهام را هم میبرد به مدرسه میرساند. حالا تصور کنید بنده به عنوان امام جمعه میخواهم به مردم بگویم: ساده زیست باشید، صد هنرمند هم کار کنند، فایده ندارد. دیواره مصونیت اینجا خدشهدار شده است.
به نظر من ما به عنوان مقدمه اینکه وارد مرحله تبلیغ ادبیات هنر شویم، باید اینها را درست کنیم. اگر این اتفاق افتاد، آن وقت میرویم سراغ لایههای رویی. البته من معتقدم اگر نیتسنجی بکنیم بین مسئولان کشوری، ائمه جمعه سالمترین گروه هستند.
در مقایسه با حالت مطلوب چه؟
تا آن حد مطلوب بله، من هم معتقدم خیلی فاصله داریم. اگر بحران را تعریف بکنیم. فاصله بین نقطه فعلی تا مطلوب، باید بگوییم ما الان در بحران قرار داریم. اگر نگوییم بحرانی، لااقل با یک مشکل جدی روبهرو هستیم.
رهبر انقلاب یکی دو سال پیش اشاره کردند که ما امروز نمی توانیم کاری ضروری و مهم مانند تشویق هنرمندان متعهد در مجموعه کارهای کشور پیدا کنیم می خواهیم ببینیم این اتفاقی که رهبری به عنوان رهبر حکومت اسلامی این قدر برای آن اهمیت قائلند، تا چه حدی به وقوع میپیوندد؟ در واقع میخواهیم ببینیم نماز جمعه در این زمینه چه کارهایی را میتواند انجام بدهد و چه کارهایی را انجام نداده است؟
فکر میکنم از اینجا باید وارد بحث آسیبها شویم. این سخنی که شما گفتید کاملاً درست و بجاست. مثل آن سخنی که ایشان میفرمایند هر سخن یا چیزی که در قالب هنر نگنجد، ماندنی نیست. پس معلوم میشود اگر یک پیام ماندنی و جاودانه داشته باشی، باید هنرمندانه ادا بشود. یکی از کارها هم همین است. یعنی باید همه مجموعهها در کشور دست به دست هم بدهند و هنرمندان را تشویق کنند.
اینکه شما میفرمایید آیا از طریق نمازجمعه این کار انجام شده عرض میکنم که خیلی کم، اما سوال بعد این است که ببینیم کی این کار را کرده که دومیاش نمازجمعه باشد؟!
میخواهم بگویم مشکل از کل است. چون تشویق چیزی است که باید توسط همه انجام شود. به عبارتی، نهادهایی که در جامعه هستند یک ارتباط تعاملی با هم دارند. خود نمازجمعه هم تابعی از همان کل است.
کارهایی هست که یک روحانی هم میتواند انجام دهد. مثلا یک روحانی در یک مسجد واقعا از لحاظ فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی خیلی موفقتر است. به عبارتی یک مسجد فعال با یک بسیج فعال با یک کانون فعال که محوریتش امام جماعت است. شاید از نظر فرهنگی از نهاد امامت جمعه خیلی نتیجه بخشتر باشد، ضمن اینکه نمونههایی را از آن در تهران و شهرستانها داریم. بنابراین این نگاه یک نوع آسیب است که سلبی است، یعنی به نمازجمعه نگاه رسانهای نمیشود.
معتقدم نمازجمعه رسانه است. رسانه اگر شد دیگر در دنیای ارتباطات امروز و فناوریهای جدید ارتباطی نمازجمعه هم جایگاه رسانهای دارد و طبعأ موضع دیگری پیدا میکند. آن وقت میتوانیم به مسائل مختلف فرهنگی ورود کنیم. یک موقع من نمازجمعه قبل از انقلاب میخوانم، یک موقع بعد از انقلاب نمازجمعه میخوانم. بخواهم یا نخواهم مردم نمازجمعه را تریبون نظام میدانند و من در تریبون رسمی نظام، آیینه خیلی چیزها هستم؛ چه خوب چه بد.
ممکن است یک آسیب دیگر هم اضافه شود و آن هم فقدان امکانات و فقدان نگاه دقیق و ژرف است. بر این بیفزا آن تعریفی را که جاهایی از امام جمعه شده و چیزهایی که از امام جمعه خواسته شده است. مثلاً با توجه به آنچه که در نامهها و اساسنامههای امام جمعه است اینهاست که باید نماز جمعه بخواند، ستاد نماز جمعه را با واسطه با بیواسطه اداره کند، رئیس ستاد احیای امر به معروف و نهی از منکر باشد، مسئولیت ستاد اقامه نماز را به عهده دارد، مسئول بحث اعزام مبلغ و طرحهای مختلف است، مسئولیت امور مساجد را بر عهده دارد، مسئولیت حوزه علمیه و رئیس شورای فرهنگ عمومی شهرستان است، رئیس انجمن کتابخانههای شهرستان است، رئیس یا عضو هیئت امنای انجمن سینمای جوان است. عضو شورای آموزش و پرورش است؛ حدود یازده مسئولیت.
این پتانسیلهای زیادی را ایجاد نمیکند؟
چرا. اما لازمهاش این است که من هم در نمازجمعه حرف داشته باشم، هم در ستاد نمازجمعه، هم طرحهای خوبی برای جذب مردم هم در ستاد احیای امر به معروف، احیاء را با اجرا اشتباه نگیرم، یعنی نشوم یک ضابط اجرایی، همین جا من چقدر میتوانم کار هنری انجام بدهم، در بخش انجمن کتابخانهها چقدر دست من باز است. در سینمای جوان به همین شکل در آموزش و پرورش هم به همین ترتیب.
خب، با توجه به این بازده مسئولیت که اغلب ریاستش با امام جمعه است و بعضی هم عضویتش، بعضی هم امام جمعه نائب رئیس است، این میشود یک پارادوکس. یعنی اصلاً چنین چیزی را قبول ندارند که نهاد نمازجمعه چگونه نهادی است. چنین نهادی است، آن نگاه رسانهای نیست، بودجه و امکانات هم نیست، تعریف درستی هم نشده. حالا شما بفرمایید امام جمعه چه میتواند بکند؟
خود امام جمعه در این قضیه چقدر موثر است؟
خود امام جمعه خیلی میتواند تأثیرگذار باشد، این ایراد هم وجود دارد. یعنی یک امام جمعه در یک شهرستان کوچک میتواند بیاید و الگوسازی کند و آن شهرستان برای کشور الگو شود، بعضی جاها هم از این اتفاقات میافتد. ولی باز هم از آنجا که این تبدیل به یک کار مشخص و منسجم نشده، جایگاهش برای قوه مقننه مشخص نیست، برای قوه مجریه معلوم نیست. برای قوه قضائیه معلوم نیست، برای حوزه علمیه معلوم نیست، برای خود نهاد امام جمعه هم معلوم نیست.
غیر از بخش مالی، چه امکانات دیگری برای این کار لازم است که در دسترس ائمه جمعه نیست؟
اولش تحول دیدگاهی است. من معتقدم باید آن تحول دیدگاهی ایجاد بشود و بعد سرایت کند به لایههای زیرین جامعه. یعنی مثلا وزیر ارشاد همین فکر را بکند، وزیر آموزش و پرورش هم همین فکر را بکند، حوزه علمیه هم همین فکر را بکند، حتی سپاه و ارتش هم همینطور. اگر این تحول دیدگاهی ایجاد شد، آن موقع امکانات خودش سرازیر میشود.
به نظر بین نظرات رهبری با عملکرد ائمه جمعه تطابق اتفاق نیافتاده، این درست است؟
بله، از ارائه خطبهها بگیرید، از کمیت و کیفیتش تا فعالیتهای فرهنگی. ولی من تنها مقصر را نهاد امامت جمعه نمیدانم، جزئی میدانم اما تمام نمیدانم. از شئون ولی فقیه، امام جمعه است که امامت جمعه را به کسانی تفویض میکند که دارند نماز جمعه میخوانند، درست، اگر چنین اتفاقی بیافتد برای اقامه نماز جمعه، به معنای واقعی خودش، تنها نهاد امامت جمعه نیست که همه کارها را باید انجام دهد، باید خیلیهای دیگر این کار را بکنند. خود آموزش و پرورش، ارشاد، صداوسیما و غیره. اگر انجام شد، مطمئناً نهاد امامت جمعه به وظیفهاش عمل میکند.
البته این را قبول دارم آن نهادی که میتواند این جریانسازی را ایجاد کند و این بستر را برای این جریان فراهم آورد باز خود نهاد امامت جمعه است. این کار خیلی کند انجام شده است. البته دو سه سال اخیر این روند خیلی رو به رشد بوده ولی ما بیست و سه چهار سال از انقلابمان میگذرد، اگر این تحولی که الان در جامعه ما شروع شده، چند سال پیش اتفاق افتاده بود، نتایج بهتری گرفته میشد.
رهبر معظم انقلاب در یکی از بیاناتشان مثلا اشاره میکنند که کلیه آثار دفتر ادبیات مقاومت حوزه هنری را مطالعه کردهاند. یا مثلا بیش از هزار رمان خارجی خواندهاند، اگر ما این را به عنوان یک پیشزمینه برای فردی که بخواهد در بحث ادبیات و هنر صاحبنظر باشد، در نظر بگیریم، جایگاه ائمه جمعه ما در مقایسه با ایشان چگونه است؟
همان جایگاهی که گفتم؛ قله و دامنه.
فکر میکنید چند درصد از ائمه جمعهها حداقل مثلا یک رمان خارجی خوانده باشند؟
نمیتوانم درصد بگیرم. ولی فکر نمیکنم خیلی زیاد باشند. نمیتوانم بگویم در حد یا پنج درصد، ولی فکر میکنم که خیلی کم باشند.
رمان های داخلی چه؟
این بیشتر است. افراد زیادی هستند که کار تألیفی و قلمی انجام میدهند. اما باز وقتی مقایسه میکنیم میبینیم نسبت ۱ به ۴ نسبت دردآوری است.
پس با مخاطبینی که در نماز جمعه شرکت میکنند چه باید کرد که این موضوعات به آنها منتقل شود؟ مثلا وقتی کسی در خطبهها شرکت میکند و میفهمد که بوش در آن هفته چه گفته یا چه کرده یا فلان وزیر اسرائیلی این حرف را زده، حالا همین فرد علاوه بر این موضوعاتی که از نمازجمعه گرفته، یک فاکتور دیگر هم دریافت کند و بفهمد مثلا در هفته اخیر، آقای مجیدی مثلا به عنوان فیلمساز متعهد فلان فیلم خوب را ساخته. قاعدتاً انگیزه در آن مخاطب ایجاد میشود که برود و آن فیلم را ببیند. یعنی علاوه بر ترویج مسأله فرهنگی از هنرمند هم حمایت میشود، چه باید کرد که این اتفاقات بیافتد؟
چندتا کار میشود کرد: اولا ما باید سطح مخاطب نمازجمعه را در نظر بگیریم. اگر در نماز جمعه ۱۰۰۰ نفر شرکت میکنند، این ۱۰۰۰ نفر در سطوح مختلف هستند. نوجوانان راهنمایی در میان آنها هست. لیسانس و فوق لیسانس و بعضاً دکترا هم در بین آنها هست. شهری و روستایی – از نظر تفاوتهای فرهنگی – در بین آنها هست که در تهران اصلاً دیده نمیشود. شاید در شهرستانها کار فرهنگی با معرفی کردن مجید مجیدی انجام نشود، ولی با معرفی کردن شاعر منطقه خودش امکانپذیر باشد. یعنی نویسنده یا حتی فیلمساز بیاید خودش را معرفی کند. این کار با در نظر گرفتن سطح مخاطب، شدنی است.
من میگویم به عنوان سخنران قبل از خطبهها، همانطور که برای مسائل امنیت ملی، دبیر شورای امنیت ملی را دعوت میکنیم یا برای هفته بهداشت یک مسئول وزارت بهداشت را دعوت میکنیم، میتوانیم برای مسائل فرهنگی هم شخصیتهای فرهنگی را دعوت کنیم. مثلا آقای شجاعی را دعوت کنند ممکن است، مخاطب پیش از خطبههای امام جمعه، علاقهای به داستاننویسی نداشته باشد. ولی همین که او معرفی میشود و در این مورد صحبت میشود، خیلی مهم است.
از کارهای دیگری که میشود انجام داد این است که مثلا در شهرستانها از چهرههای فرهنگی و هنری برای سخنرانی استفاده کنیم و به تناوب از دبیرستانها و دانشگاهها دعوت کنیم بیایند سخنرانی را گوش کنند و بعد بگوییم سوالات خودتان را مطرح کنید، این هفته آقای فلانی میآید و برای شما صحبت میکند و در این جلسه با این خصوصیات شرکت کنید.
گاهی اوقات میبینیم یک فیلم منفی که به نمایش در میآید، موضعگیریهای سلبی بلافاصله صورت میگیرد. نمازجمعه به عنوان یک نهاد فرهنگی، جایی است که باید به جریانات فرهنگی هنری کشور رسیدگی کند. مثلا از آثار هنری متعهد باید حمایت کند. فکر میکنید در این بخش ایجابی چقدر موفق بودهایم؟
بفرمایید چقدر کار کردهایم؟ بحث توفیق نیست. چون خیلی کم کار شده، توفیق اصلا نداشته است. در بخش ایجابی ممکن است کارهایی شده باشد ولی به این معنا که جریانسازی بکند، نه!
بخشی از فعالیتهای ائمه جمعه به زمان ایراد خطبهها باز میگردد و بخش دیگر آن به نقش اجتماعی امام جمعه. به عبارتی نقش فرهنگی امام جمعه در جامعه مدنظر ماست، امام جمعه را همانطور که خودتان فرمودید، در مسئولیتهای مختلف فرهنگی و به عنوان یک فرد شاخص در شهر محل اقامتش میشناسند؛ خیلی جاها دعوتش میکنند، خیلی جاها حضور پیدا میکند، در خیلی از مراسمات سخنرانی میکند، در خیلی از جاها به عنوان یک قلب تاثیرگذار است. در این موارد چطور میتواند از شاخصههای هنر و ادبیات متعهد و هنرمندان متعهد حمایت کند و تأثیرگذار باشد؟ آن بحث جریانسازی را هم میتوان به این قضیه اضافه کرد؟
اگر امام جمعه را یک مدیر فرهنگی بدانیم که میدانیم و اگر قائل باشیم که آن دیدگاه بر او حاکم باشد و اگر نماز جمعه را به عنوان یک نهاد ببیند، یکی از لوازم ضروری و حتمی کار امام جمعه این است که دائماً و به طور مستمر با جریانات فرهنگی ادبی و هنری کشور مستقیم یا غیرمستقیم مرتبط باشد. یعنی بنده خودم این را نمیپسندم که امام جمعهای مثلا از بازار کتاب خبر نداشته باشد و نداند که امروز چه کتابهایی در چه تیراژی منتشر میشوند و به طور کلی چه موضوعانی اول است، چه موضوعاتی دوم است، یا با ادبیات که حداقل آن ادبیات داخل کشور است و حداقل آن هم ادبیات انقلاب و باز حداقل آن ادبیات دفاع مقدس است، ارتباط نداشته باشد.
نمیتوانیم تصور کنیم که مثلا من امام جمعه فقط یکی دو روزنامهای را بخوانم که با جریان فکری من همخوانی دارد. در واقع باید من تمام روزنامهها را مطالعه کنم تا اطلاعات کافی داشته باشم. حتی باید کسانی داشته باشم که مثلا سرمقالههای عمده روزنامهها را نگاه کنند و از بازار مطبوعات اطلاع داشته باشم.
به نظر بنده در فرهنگ مکتوب، مطبوعات به مراتب موثرتر از کتاب هستند. به دلیل بحثهای خاص خودشان، بنابراین مگر میشود امام جمعه خبر نداشته باشند که برای جوانها مثلاً چندتا نشریه منتشر میشود؟ یا فرض بفرمایید در عرصه ادبیات داستانی و شعری ما چه اتفاقی میافتد یا در جشنواره فجر چه اتفاقاتی میافتد؟
غرض اینکه این ارتباط مستقیم و غیرمستقیم باید کاملاً وجود داشته باشد. من خاطرم هست که حضرت آقا در دیدار با بچههای گروه ادبیات جانبازان فرمودند: «من هیچ رمان ترجمه خارجی نیست که نخوانده باشم.» این نشان میدهد که آقا روی اینها برنامه دارند و الّا کسی با کثرت اشتغالات این کار را انجام میدهد؟
من در جریانات تا حد وسعم مشارکت میکنم. شاید از نظر مالی پول نداشته باشم که همه نشریات را بخرم یا بودجه دفتر من چنین اجازهای را به من ندهد یا امکانات دیگر را ایجاب کند، ولی حداقل این است که یک امام جمعه باید حرکت کند، ماهی یک بار برود جلوی دانشگاه تهران در بازار کتاب، فروشگاههای مختلف قم، فقط کتاب را نگاه کند. حالا بخرد یا نخرد، ولی این کار را باید بکند. یعنی به شکل میدانی برود ببیند در بازار کتاب چه خبر است. در کتابفروشیها چه میگذرد. هر کس در محل خودش، در مرکز استان خودش. پس بنابراین باید خودش را دائم با این جریان مرتبط کند. بهخصوص ادبیات و هنر که نقطه تبلور همان جریان فرهنگی است.
خیلی جاها این اطلاعات به کار میآید. مگر میشود من بروم برای یک جوان حرف بزنم و استفاده نشود؟ مثلا علامه طباطبایی شاید لحن نگاهش به صفحه تلویح شطرنج نیافتاده باشد، ولی در شعرش از همان اصطلاحات شطرنج استفاده میکند.
برای همین من برای خودم قرار دادهام که ماهی یکی دو تا از همین کتابهای ادبیات داستانی و رمان را بخوانم. گاه تا ساعت یک یا دو شب مطالعه میکنم. حتی اگر وقت من را بگیرد سعی میکنم به شکلی در جریان قرار بگیرم. یا مثلا مجله فیلم را در جشنواره حتما میخرم. ویژهنامهای که میزند و ویژهنامه آخر سالش را هم میخرم و یک دور تورق میکنم و همه را نگه میدارم.
این یک وظیفه است. یک وظیفه هم به عهده نهادش است، یعنی نهاد امامت جمعه هم در این زمینه باید احساس وظیفه کند و این اطلاعرسانی را به نحو خیلی خوبی انجام بدهد. البته در زمینه اطلاعرسانی خیلی اعتقاد به این ندارم که باید از آن طرف خطدهی مستقیم بشود. یعنی حتی در مسائل سیاسی و در مسائل فرهنگی هم این نظر را دارم. باید خمیرمایهها و دستمایههای اولیه را حتما در دسترس ما قرار بدهد.
با توجه به این که شخص امام جمعه از یک طرف به دلیل مسئولیتهایش و از طرف دیگر به دلیل این که باید در جریان اتفاقات فرهنگی قرار بگیرد، لازم است با نهادهای فرهنگی ارتباط داشته باشد. مثلاً بعضی جاها ائمه جمعه احساس میکنند که در شأن آنها نیست که سینما بروند. فکر میکنید این ضرورت وجود دارد که امام جمعه سینما هم برود یا حداقل چند فیلم سینمایی را ببیند؟
این که سینما برود یک چیز است. این که فیلمهای سینمایی را ببیند یک چیز دیگر است. اینکه فیلمهای سینمایی را ببیند حالا به شکل تفریح یا از این دیدگاه که آثار مختلف در سینمای داخلی و خارجی آشنا شود. اما اینکه برود سینما و آنجا فیلم را ببیند، اینجا دیگر بستگی دارد به موقعیتهایی که امام جمعه در آن قرار میگیرد. یک کارهایی را مردم ممکن است در محل خودشان توقع نداشته باشند و به اصطلاح آن را خارج از عرف این لباس تلقی کنند. اگر چنین تلقی پیش بیاید، طبعاً من موافق چنین قضیهای نیستم. ولی اگر مثلا شرایطی مثل شرایط هنرمندان فراهم شود که تنها مینشینند در سینما و فیلم را نگاه میکنند، چون فیلم در سینما دیدن یک جذابیت دیگری دارد و نگاه دیگری ایجاد میکند، اما یک جاهایی هم ضرورت دارد که مثلا امام جمعه به یک صورت دیگری بیاید و به سینما برود که حداقل با جریانات و طیفهایی که به سینما میآیند و میروند و با سینما ارتباط دارند آشنایی پیدا کند.
با توجه به جایگاه اجتماعی امام جمعه در منطقهاش، فکر میکنید برای هنر و ادبیات انقلاب چه کار میتواند بکند و چه حمایتهایی را قادر است انجام دهد؟
بستگی دارد که شما کارهای فوریتی یا اورژانسی را بخواهید یا دراز مدت. چندتا کار می تواند انجام دهد. اول اینکه هر شهری با نهادهای هنری و ادبی آنجا ارتباط خیلی خوب برقرار کند و حتی در جلساتشان شرکت کند، هم هنرمندان و ادبای آنجا را بشناسد و هم آنها او را بشناسند. شناختن هم این نیست که هنرمندان بدانند حمید آقایی امام جمعه دماوند هستم. بلکه باید با آنها ارتباط برقرار کرد.
کار دوم این است که اگر میخواهد نقش مؤثرتری در جاهایی که برایش وظایفی تعریف شده، ایفا کند. مثلا انجمن سینمای جوان و… میتواند حضور فعال داشته باشد. مثلا به جای اینکه نماینده بفرستد، خودش برود و به جای این که عضو باشد، رئیس بشود. طبعاً اینها به تأثیر کارهای او میافزاید. از همین رهگذر میتواند نیروهای خوب و متعهد را شناسایی کند و به این مراکز راه دهد. نه به این معنا که دیگران را طرد کند، اصلاً حرفم این نیست. آنها هم باید جذب شوند یک کار دیگرش بسترسازی مطبوعات است. یکی از اهرمهایی که میتواند خیلی به این جریانسازی کمک کند، همین به دست گرفتن مطبوعات محلی است. طبیعتاً مطبوعه صفحات مختلفی دارد و از همین طریق میتواند با هنرمندان ارتباط برقرار کند.
با صفحه ادبیات میتواند با جوانان و نیز پیشکسوتان ادبیات ارتباط برقرار کند. در حقیقت میتواند برای تقویت همان جریان فکری هنر و ادبیات ایجاد کند. از همینجا اگر بخواهد میتواند حرفهایی را که در فرصت نمازجمعه اقتضا نمیکند، و اگر بخواهد فیلمهایی را معرفی کند، شخصیتهایی را معرفی کند، کتابهایی را معرفی کند، همین بستر، بستر مناسبی است.
با نهادهای فرهنگی منطقه هم باید ارتباط خیلی خوبی داشته باشد. نهادهای هنری-ادبی، ادارات فرهنگ و ارشاد و امثالهم. اگر یک جاهایی بتواند تقویتهای مالی و اعتباری بکند یا مثلاً یک جایی از اعتبار جایگاهی خودش مایه بگذارد، شخصیتی را باید ببیند، پولی باید جذب کند، اینجا از آن جاهایی است که اگر کاری از دستش بر میآید باید انجام دهد. مثلا خبر داریم که چهار تا جوان مسلمان و متعهد میخواهند کار کنند و میدانیم که اینها کارشان با هفتصد هزار تومان حل میشود. واقعا اگر ایشان اعتباراتی داشته باشد، به نظر من دست کمی از کارهای مذهبی که بنام هست، ندارد.
یعنی اگر امر دایر بشود بر اینکه بنده مثلا در عید غدیر، یک مسابقه کتاب برقرار کنم و جایزه بدهم یا اینکه اعتبار این مسابقه را خرج یک کار فرهنگی مثل ساخت فیلم کوتاه بکنم، میگویم این اهمیتش بیشتر است. ضروری است که اولویتها و اهمّ و مهمها درک شود.
وقتی رهبر انقلاب به صورت واضح و شفاف اهمیت پرداختن به ادبیات، هنر و انقلاب را در این حد مشخص میکنند و در جامعه و از نهادهای مختلف هم میخواهند که به این موضوع بپردازند و این نوع جریان را تقویت کنند، فکر میکنید دلیلش چیست که مثلا در نماز جمعه به این قضیه نهتنها در آن حدود اهمیت داده نمیشود، بلکه راهکارهای کلی و منسجم هم برای رسیدن به این هدف اندیشیده نمیشود؟ و کار به اینجا میرسد که میبینیم برنامه خاصی نداریم و کار خاصی و منسجمی غیر از کارهای خودجوش و فردی نداریم؟
فکر میکنم باور نکردهایم. یعنی نگاه ما به ولایتفقیه، یک نگاه جامع نیست. آن تلقی که ما به اصطلاح از ولی فقیه داریم و خیلی وقتها هم ارائه میکنیم، بیشتر آن جنبه جلالی است تا جنبه جمالی. روایتی از حضرت رضا(علیهالسلام) است که میفرماید: محاسن کلام ما را به مردم بیاموزید، اگر محاسن کلام ما را بیاموزید مردم حتما تبعیت میکنند.
حالا ببینیم ما با ولیفقیه یا ولایت فقیه به آن معنایی که امام به ما معرفی کرده بود، چه معامله و مواجههای کردهایم. فکر میکنم هم از مفهوم ولایت فقیه هم از مصداق، یک برداشته ناقص کردهایم و این هر دو امروز از جهت خود ماها در مظلومیت است. فکر میکنم ما باید جنبه جمالی ولایتفقیه را که الان در شخصیت رهبر معظم انقلاب هست درک کنیم. خود من حداقل شخصیتی را در حوزه نمیشناسم که مثل ایشان جامعالأطراف باشد و این قدر دقیق اضافه بر ژرفنگری در مسائل فقهی و موضوعی و کلامی و معارف و تسلط بر آنها، تقریباً در همه زمینههای فرهنگی؛ از ادبیات و فلسفه و شعر و سینما نیز تسلط داشته باشد و در حد یک کارشناس، آن هم یک کارشناس خبره و دقیق مطرح باشد. چون ما هم اینها را برای رهبر انقلاب به عنوان یک نکته شگفت، تعجبآور و در نهایت به قول شما به عنوان یک فضیلتی که آقا دارد و دیگران ندارند، مطرح میکنیم. البته همین است، ولی فقط این نیست. اصلاً این گونه نگاه به مسائل جزو وظیفه ولیّ است. باید این طور نگاه کنند و الحمدالله برای ایشان فرصتی است که به حسب امتیازاتی که دارند، جلوههای دیگر از جمال ولایت را نشان میدهند. وقتی در رمان اینطور اظهار نظر میکنند، در شعر اینطور، در سینما اینطور، در هنر اینطور، با هر گروهی آنقدر زیبا صحبت میکنند، من فکر میکنم این نکات جوششی است، کوششی نیست و احساس میکنند که این اتفاقات واقعاً باید بیفتد.
یعنی شما می فرمایید این امر ولایی است تا ارشادی؟
بله همینطور است. منتها این باور هنوز وجود ندارد. حالا چرا؟ نمیدانم. دقیقا مثل آن نگاهی که امام در مسائل فقاهتی داشتند. که اواخر عمر شریف مسائل حکومتی بروز دادند، در مورد اینکه وقتی کسی از موضع حاکم به مسائل فقهی نگاه میکند، با فقیهی که در گوشه حجره یا حوزه نشسته، با هم فرق دارد. من فکر میکنم خیلیها این نگاه را نتوانستهاند باور کنند. نگاهها، نگاههای حکومتی نیست. یعنی ایشان این نگاه حکومتی را دارد – نگاه حکومتی هم نه به معنای سلطه و غلبه، به معنای حاکمیت یک جریان سالم – این همان چیزی است که امام معتقد بود که ما اگر بخواهیم امر به معروف در شکل کلیاش انجام شود و منکر تهی شود، چارهای جز حاکمیت دین نداریم و اگر بخواهیم دین حاکم شود باید جامعالأطراف باشد. یعنی دین در مسائل هنری و ادبی و همچنین در مسائل سیاسی، اجتماعی و مسائل بینالمللی باید بروز کند.
چون این باور ایجاد نشده حرکت هم به وجود نیامده و یا اگر هم شده، خیلی ناقص و کند انجام شده، فلذا بین آن دیدگاه و این دیدگاهها متاسفانه فاصله خیلی زیاد است و آدم باید غصه بخورد.
دیدگاهتان را بنویسید