بهگزارش «ایام»، متن پیش رو یادداشتی تحلیلی از دکتر«سجاد صفار هرندی»؛ پژوهشگر جامعهشناسی است که به تازگی در صفحه خود در فضای مجازی منتشر کرده است. وی در این نوشتار از آفت یک جریان مذهبی واپسگرا در مقابل انقلاب اسلامی، که خود را نگهبان تشیع به مثابه نوعی کیش و آموزه تاریخی میداند، با عنوان «تحجر» یاد میکند و از نفوذ این گفتمان در محافل انقلابی هشدار میدهد. متن کامل این یادداشت را در ادامه میخوانید:
ماجرا، ماجرای دیروز و امروز نیست. بحث این روزهای ما درباره وحدت عقبه تاریخی دارد. اگر نخواهیم خیلی عقب برویم، دست کم از دهه ۱۳۴۰ ما با دو مکتب یا دو مدرسه مواجهیم: از یکسو، مدرسه انقلاب اسلامی که اسلام تشیع را به مثابه دعوتی فراگیر و عمومی در جهت اقامه حق و قسط طرح میکند. در مقابل مدرسهای (البته پرنفوذ و ریشهدار) که خود را نگهبان تشیع به مثابه نوعی کیش و آموزه تاریخی قلمداد میکند. موارد تمایز این دو مدرسه متعدد است، اما در سطح هویتی مدرسه انقلاب اسلامی دیگریِ خود را «رژیم» و در امتداد آن غرب و صهیونیسم میبیند و جریان دیگر، که مسامحتاً میتواند جریان «سنتی» یا «ولایتی» نامیده شود، به عادت تاریخی هویت خود را در تمایز با عامه مسلمین (اهل سنت) یا در مراتبی در تقابل با جریانهای بدعتآمیزی چون بهائیت و وهابیت تعریف میکند. در اینجا ما صرفاً از دو ایده یا گفتمان علمی و کلامی که در دورهای از تاریخ تشیع مقابل هم بودهاند سخن نمیگوییم، سخن از تضادی واقعی و داغ و زنده است. خاطرات پرشمار انقلابیون از آن سالهای تنگنا و شدت و مبارزه حاکی از این واقعیت است که زخمی که آنان از این نارفیقان همخانه میخوردند کم از زخم داغ و درفش دستگاه امنیتی رژیم نبود. «ولایتیها» البته داغ و درفش نداشتند، اما سلاحی داشتند بسیار قدرتمند: زخم زبان. کاری بودن این زخم زبانها را اگر میخواهید ببینید به منشور روحانیت امام مراجعه کنید. (پیام سوم اسفند ۶۷) همان امامی که دنیا و مافیها را در برابر عمل به تکلیف خود هیچ میانگارد، بعد از گذر سالها با یادآوری جفاکاری و زخم زبان «ولایتی»ها و «حجتیهای»ها سینهاش تنگ و بیانش تلخ میشود. وقتی انقلاب شد، درخشش نور آن چنان بود که کمتر دیدهای توانایی چشم پوشی از آن را داشت. این چنین بود که اغلب سنتیها و حجتیهایها و ولایتیها هم ولو دیر به انقلاب پیوستند. برخی صادقانه عهد جدید بستند و بعضی محاسبهگرانه به انتظار گذر زمان نشستند. با گذشت زمان این تمایزها و تفاوتها مجدداً سر بر آورد، ولی در دهه نخست انقلاب میدان واقعی عشقبازی با ولایت چنان نزدیک و آدرس آن در جبهههای غرب و جنوب چنان سرراست بود که مجالی به خودنمایی دیگران نمیداد. اما در دهههای بعد این شرایط تا حدی دگرگون شد. در سایه ناملایمتها و ناکامیهای انقلاب، جریان سنتی مجددأ فضایی برای تجدید حیات یافت و بر تمایز خود از مدل دینداری انقلاب اسلامی تأکید کرد. چیزی که خود را در تأکید مضاعف بر اموری چون قمه زنی و مجالس موسوم به عیدالزهراء و برنامههای تبلیغاتی شبکههای ماهوارهای ظاهر میساخت. فراتر از این، فرآیندی آغاز شد که اینک در آغاز دهه پنجم انقلاب با نتایج حاد آن مواجه هستیم. به تدریج برخی محافل و مجامع مذهبی انقلابی نیز از خلال «فرهنگ غیررسمی هیأتی» یا تأثیرات «سلسله مراتب علمایی» بخشهایی از گفتمان سنتی و «ولایتی» پیش از انقلاب را وام گرفته و در آمیزهای غریب با داعیهها و شعارهای انقلابی تلفیق کردند. نتیجه ظهور هیأتهایی است که همزمان «رهسپاریم با ولایت تا شهادت» و «با ما مگو که سنی و شیعه برادرند» را دم میگیرند و حتی تأکیدات چندباره رهبری بر مسأله وحدت و امثال آن را با عناوینی چون تقیه و امثال آن، از سر باز میکنند. بالاتر اینکه، یادآوری معارف و آموزه انقلاب اسلامی و بلکه مسلمات برآمده از عقل سلیم را با همان جنس از زخم زبانهایی که در دهه چهل و پنجاه رایج بود، سنیگری و «مُنّیگری» مینامند. و در فرهنگ و مرام انقلاب اسلامی این گزاره محوری که «هر گامی که به عقب برداری، دشمن وقیح جلوتر میآید» ناظر به آمریکا و اسرائیل است. اگر برادر فاضلی همین رتوریک را در تعامل با اهل سنت به کار میگیرد، نباید از اینکه فاصله گفتمانیاش با فرهنگ انقلاب اسلامی را یادآوری کنیم، مکدر شود. در اینجا ما از نسب و نسبتهای گفتمانی صحبت میکنیم و داعیه قضاوت درباره اشخاص را نداریم. ما که باشیم که کسی را از دایره انقلاب خارج کنیم؟ مسأله تنها این است: آن گفتاری که معتقد است ما با مسأله وحدت در مقابل اهل سنت وادادهایم، گفتار برآمده از فرهنگ انقلاب اسلامی نیست. این امتداد گفتار همان شخصیت محترمی است که به طور ضمنی گرایش رهبران انقلاب به وحدت با اکثریت جهان اسلام را «سنی ذلیل بودن» نامید. این امتداد نگاه همانهایی است که به قول امام در منشور روحانیت «حسرت ولایت دوره شاه را میخورند». اگر از آنها نیستید، که نیستید، به شیوه آنها، سخن نگویید.
دیدگاهتان را بنویسید