به گزارش «ایام»، متن پیش رو گفتاری از حجت الاسلام نظافت؛ استاد برجسته حوزه علمیه مشهد با موضوع «مسئولیت مومنین در جامعۀ حسینی»است که در هیئت لبیک مشهد در شب دوم محرم ایراد شده است. متن کامل این سخنرانی را در ادامه میخوانید:
دغدغه جامعه اسلامی و دغدغه اصلاح را داشته باشیم
شب قبل عرض کردیم که «مَنْ أَصْبَحَ لَا یَهْتَمُّ بِأُمُورِ الْمُسْلِمِینَ فَلَیْسَ بِمُسْلِم»، اصلاً عزاداری فایدهاش همین است که انسان دغدغه دیگران را پیدا میکند، یعنی انسان میشود. چون امیرالمومنین(ع) فرمود حیوان «همّها علفها»، دغدغهاش شکم خودش است. کودک هم همینطور است. اصلاً انسان که به دنیا میآید هوسهایش بیدار و عقلش خواب است. اهلبیت(ع) را برای این میخواهیم که عقل ما را شکوفا کنند و انسانیت ما را رشد بدهند. احتیاج ما به این مجالس برای این است. وقتی ما عزاداری میکنیم در حقیقت این روحیهی طرفداری از مظلوم را در وجود خودمان تقویت میکنیم. این روحیه نفرت از ظلم و ظالم را در وجود خودمان تقویت میکنیم. فایده این مراسم همین است. خب حالا یک تأثیرهای ناخودآگاهی دارد این مراسم، اگر این تأثیرها آمیخته بشود با یک خودآگاهی، با یک عزم و تصمیم، میبینید چه اتفاقات مبارکی میافتد. ناخودآگاه وقتی انسان بر مظلوم گریه میکند و به طرفداری از مظلوم سینه میزند، ناخودآگاه این روحیه مظلومگرایی و روحیه تنفر از ظلم و ظالم تقویت میشود، ولی اگر این همراه با خودآگاهی و تصمیم باشد، آن وقت است که اتفاقات خوبی در جامعه اتفاق میافتد. خب پس همه بایستی احساس مسئولیت داشته باشیم و دغدغههایمان سطحش بیاید بالا؛ دغدغه اجتماع، دغدغه جامعه اسلامی و دغدغه اصلاح را داشته باشیم. اباعبدالله(ع) فرمود: «اِنّی أُریدُ الاِصْلاحِ»، اصلاً یکی از فلسفههای حرکت اباعبدالله این است که حضرت مصلح است. عزاداران ایشان هم باید به اندازه خودشان حداقل دغدغه اصلاح را داشته باشند. همّتمان این باشد. شما ممکن است بگویید خب آقا دغدغه چه اثری دارد؟ خیلی اثر دارد. بسیاری از رفتارهای ما ناشی از این دغدغهها است. وقتی دغدغهها کودکانه باشد، رفتارها هم کودکانه میشود. وقتی دغدغهها ناشی از حرص و طمع باشد، رفتارها هم همین میشود. در مقابل وقتی دغدغهها ارزشمند و متعالی باشد، رفتارها هم همانطور میشود. حداقل راهحل به ذهنمان میرسد یا برای تحقق آن دغدغه حداقل دعا که میکنیم. امیرالمومنین(ع) به مالک اشتر فرمود، مالک، علی از تو میخواهد علی را با قلبت، دستت و زبانت یاری کنی. یاری با قلب یعنی چه؟ یعنی آدم با قلبش یاری کند. یعنی دغدغه داشته باشد، آرزو داشته باشد، مثلاً آرزویش پیروزی اسلام باشد، آرزویش رفع گرفتاری از دنیای اسلام باشد. این قلب جای چه چیزی است؟ جای آرزو است. در قلب چه وجود دارد؟ آرزو، غم و غصه، دغدغه، عشق و نفرت وجود دارد. اگر نفرتهای ما با مبنای با ارزشی باشد، خود آن نفرت، سطح انسان را بالا میبرد، نفرت از ظلم و ظالم، این خیلی خوب است. امیرالمومنین(ع) میگوید اصلاً تو با قلبت یاری میکنی، چرا؟ چون این دغدغهها، این نفرتها، این آرزوها، این عشقها ثمر دارد، بیثمر نیست. حداقلش این است که دل خودم را که حفظ میکنم و نمیگذارم دلم خراب بشود.
اولین فتح شیطان این است که مومنین تماشاچی بشوند
آخرین سنگر، دل است. شیطان سنگر به سنگر میآید جلو و وای به حال کسی که شیطان دلش را تصرف کند. امیرالمومنین(ع) در یک بیانی فرمود: «أَوَّلُ مَا تُغْلَبُونَ عَلَیْهِ مِنَ الْجِهَادِ، الْجِهَادُ بِأَیْدِیکُمْ، ثُمَّ بِأَلْسِنَتِکُمْ، ثُمَّ بِقُلُوبِکُمْ»، فرمود در جنگی که با شیاطین دارید، شیطان سنگر به سنگر جلو میآید. اولین فتح شیطان این است که مومنین تماشاچی بشوند، مومنین فعالیت نکنند و بروند به دنبال زندگی شخصیشان که همان زندگی شخصی را هم از دست میدهند. بنابراین همه باید مجاهد باشند. خب حالا اگر یک کسی دست از فعالیت بردارد، شیطان به خواستش خواهد رسید. مثل خیلی از بچههای جنگ که در طول هشت سال جنگ مجاهده کردند، اما متأسفانه بعد از جنگ رفتند دنبال زندگی شخصیشان. مثل خیلی از انقلابیون قبل از انقلاب که کتک خوردند، تلاش کردند، اما بعد از انقلاب رفتند دنبال زندگی شخصیشان.
ائمه معصومین تا آخرین نفس مبارزه کردند
در سیره ائمه(ع) اینطور نیست. میگویید «أَشْهَدُ أَنَّکَ جَاهَدْتَ فِی اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ حَتَّى أَتَاکَ الْیَقِینُ»، من شهادت میدهم آقا شما مبارزه کردی تا موقعی که یقین آمد، یقین یعنی مرگ، یعنی ائمه معصومین تا آخرین نفس مبارزه کردند. حالا اگر کسی تحت تأثیر قرار گرفت و فعالیت نکرد، مثل خیلی از بچههای هیئتیها که تا داماد میشوند ول میکنند. بعضیها یک روزگاری یک شوری دارند، بعد داماد که میشوند یا یک پستی که میگیرند و سر یک کاری که میروند، خلاف سیره ائمه(ع) است. بعدش چه اتفاقی میافتد. فرمود «ثمّ بألسنتکم»، شیطان ول نمیکند، شیطان میآید جلو یک کاری میکند که دیگر کم کم حرف هم نمیزنی، دعوت هم نمیکنی، از زبان که خیلی استفادهها میشود کرد، از زبانت استفاده نمیکنی. شیطان رها میکند؟ نه. فرمود «ثمّ بقلوبکم». میآید ایمان را از دل تو بیرون میآورد.
اشک بر امام حسین(ع)، باطنش اشک بر مظلومین زمان حال است
این ایمان است که از آن بایستی عمل بیرون بیاید. لذا این دغدغههای قلبی خیلی ارزشمند است. بعد به ما چقدر یاد دادند در قالب دعا حالات خوب دلمان را حفظ کنیم. همین ماه رمضان یادتان است؟ «اَللّهُمَّ اَغْنِ کُلَّ فَقیرٍ اَللّهُمَّ اَشْبِعْ کُلَّ جایِعٍ اَللّهُمَّ اکْسُ کُلَّ عُرْیان ٍاَللّهُمَّ اقْضِ دَیْنَ کُلِّ مَدینٍ اَللّهُمَّ فَرِّجْ عَنْ کُلِّ مَکْرُوبٍ اَللّهُمَّ رُدَّکُلَّ غَریبٍ اَللّهُمَّ اَصْلِحْ کُلَّ فاسِدٍ مِنْ اُمُورِ».
شما صحیفه سجادیه را نگاه کنید، دعای ۲۶ امام سجاد(ع) یاد میدهد که اشک بریزی برای همسایگانت. زندگی غربی است که به همسایه کار ندارد. بیتفاوت است نسبت به همسایهها. شما زیارت امام رضا(ع) که میروید یک دعایی هست عزیزان به نام دعای عالیه المضامین، عزیزانی که تجربه ندارید یک دفعه آخر مفاتیح این دعا را نگاه کنید و ببینید چقدر قشنگ است. به ما یاد میدهد که خدایا عمههای من، عموهای من، خالههای من، داییهای من، معلمهای من، هر کس که شاگردی من را کرده، همسایههای من و همه را دعا کنید و به فکر همه باشید. پس این عزاداری اول باید خاصیتش این باشد که این حالات دل ما خوب بشود. حال ما کی خوب میشود؟ وقتی برای مظلوم و به یاد مظلوم و به طرفداری از مظلوم اشک بریزیم. خب حالا امام حسین(ع) که نیاز به این اشک ندارد، آقا دوست دارد برای مظلوم حاضر اشک بریزیم. اصلاً اشک بر امام حسین(ع)، باطنش، اشک بر مظلومین زمان حال است. چون مظلومین زمان حال، این مظلومیتشان ناشی از آن ظلمی است که به اباعبدالله و به پدر بزرگوارش شده است. خدا مرحوم امام را رحمت کند، امام میفرمود اگر میگذاشتند عدل علی پیاده شود، داستان طور دیگری میشد. این ظلمهایی که الان هست نتیجه آن ظلم است. اینکه شما از اول عامل ظلم را فراموش نمیکنید برای این است که بدانی آقا ظلم ادامه دارد. منتهی بعضیها فقط به اول ظالم توجه دارند، میگویند «اللهم العن اول ظالم». حتی به زبان میگوید «وَ آخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلی ذلِکَ»، اما در عملش نمیبینیم یا حواسش حداقل به همین لقلقۀ زبانی هم نیست.
انتقادی خوب است که ما را از تکلیف خودمان غافل نمیکند
حالا اگر ما دغدغه پیدا بکنیم، آدمهای دغدغهمند چه کار میکنند؟ آدمهای دغدغهمند در روزگار ما زبانهای درازی دارند. انتقاد میکنند و این خیلی خوب است. یکی از راههای اصلاح جامعه، انتقاد است؛ منتها باید حواسمان هم باشد انتقادی خوب است که ما را از تکلیف خودمان غافل نمیکند، در غیر اینصورت انتقاد فایدهای ندارد و بیشتر یأس هم درست میکند. دیشب عرض کردم متأسفانه یک فرهنگ ایجاد شده در خانوادهها-الان مشکلات خانوادگی الی ماشاءالله متاسفانه زیاد و خانواده در جامعه ما متزلزل شده است- که به این نهاد دارد آسیبهای جدی میزند. در خیلی از خانوادهها اینطور است. اگر همسری به خانمش انتقاد بکند، میگوید دوران بزن در رو گذشته است، موشک جواب موشک، تو یک عیب گرفتی من هم یک عیبی از تو میگیرم. اوضاع خوب بود، تا یک عیب گفتی، میبینی یک عیبهایی همین طور در ذهنش میآید. میگوید تو خودت چه، آنجا این کار را کردی، آنجا آنطوری کردی و خلاصه کار خراب میشود. موشک جواب موشک را این طوری تفسیر کرده که الا و لابد جواب انتقاد، انتقاد است. تعریف کنی تعریفت میکنیم. این مسئول را تعریف کنی، او هم نان به قرضت میدهد و از تو تعریف میکند. انتقاد هم بکنی، او هم انتقاد میکند، بنابراین این روش درست نیست.
تکالیفمان را فراموش نکنیم
روش درست این است که ببینیم ما چه عیبی داریم. روش درست این است که حالا آن آقای مسئول کوتاهی میکند من چه کاری از دستم برمیآید. این دعای مکارم الاخلاق را کاش ما یک بار بتوانیم مرور کنیم. اگر هفتهای یک بار دعای بیست صحیفه سجادیه را مرور نمیکنیم، حداقل سالی یک بار با همدیگر بخوانیم، خیلی عجیب است. اصلاً مرامنامه شیعه به نظر من در دعای مکارم الاخلاق است. دعایی به این جامعی من ندیدهام. دعاها جهتهایی دارند، مثلا دعای ابوحمزه یک جهتهایی در آن پررنگ است، دعای کمیل یک جهتهایی دیگر، ولی مکارم الاخلاق خیلی عجیب است. یک جملهای از دعای مکارم الاخلاق این است که پیشنهاد میکنم آن را حفظ کنید برای دعای دستتان خیلی خوب است. آخر بعضی تا آخر عمر یک دعا بلدند، آن هم در بچگی به ما یاد دادند «ربنا آتنا فی الدنیا حسنه و فی الآخره حسنه و قنا عذاب النار». این هم خوب است، اما این دعا مثل این میماند که شما همیشه سیب میخورید، همیشه گلابی میخورید، ولی آنقدر میوههای گوناگون، ویتامینهای گوناگون وجود دارد، از آنها هم بهره ببرید. ادعیههای دیگر را هم حفظ کنید. اینها به دردتان میخورد. در پیری آدم نمیتواند حفظ کند. یک جمله از آن دعای مکارم این است: «اسْتَعْمِلْنِی بِمَا تَسْأَلُنِی غَداً عَنْهُ»، یعنی خدایا کمک کن کاری را انجام بدهم که روز قیامت از آن کار سوال میکنی. یعنی به تکلیف خودمان فکر کنیم. یعنی هر کسی باید بگوید خدا از من چه میخواهد، چه کاری از دست من در دستگاه حسینی برمیآید، تماشاچی نباشیم. بعد میگوید خدا روز قیامت از آن کار سوال میکند. تازه اگر داری کاری انجام میدهی، اما وظیفهات یک کار دیگر است، بدان قبول نخواهند کرد. وای به حال کسی که تماشاچی باشد. آنهایی که کار خوب انجام میدهند این دعا میگوید اگر وظیفهشان نیست گرفتار میَشوند. من همیشه مثال زدم مثل دانشآموزی که امتحان شیمی دارد، رفته فیزیک خوانده، حالا میآید سر جلسه سوالهای فیزیک میگذارند، میگوید آقا شیمی بگذارید، میگویند نه دیگر، ما سوالی که از تو میپرسیم این است. همیشه عزیزان فکر کنیم تکلیفمان چیست. این منبری که من دارم میروم اگر وظیفهام نباشد از من نمیخرند. پس آقایان و خانمها به تکالیف خودشان توجه کنند. واقعاً الان وظیفه خانمها این است که رقیب مردان بشوند برای کسب ثروت؟ یک سوال جدی است. البته بعضیها پزشک هستند، خیلی لازم است باری از روی دوش جامعه برمیدارند، ولی واقعاً اگر یک کسی یک مزیت نسبی دارد و یک کاری از او برمیآید که دیگران آن کار از آنها برنمیآید، چه کسی باید آن کار را انجام دهد؟ خدا به هر کسی استعدادی داده است. هر کسی را برای هر کاری نساختند. هر کسی یک توانی دارد. از کجا میتوانیم بفهمیم تکلیف ما چیست. باید ببینیم چه کاری از دست ما برمیآید که از دست دیگران برنمیآید. خانم متدین انقلابی، خدای متعال به شما عرضه تربیت فرزند داده است. کسب ثروت به قیمت مادر نشدن یا به قیمت یک بار دو بار مادر شدن و مکرر مادر نشدن؟ این ارزش نیست. باید دیگر تقیه کنیم. حرفها را به هم راحت بزنیم. مردها عُرضه تربیت فرزند ندارند، این کار زن است. مردها باید حمال زندگی باشند. نوکر زندگی، مردها هستند. خانمها اگر اولویتی ندارند، مثل زینب کبری(س) که با برادرش همراه شد و ترک خانه و کاشانه کرد یا مانند حضرت زهرا(س) که اولویت بود و آمدند در مسجدالنبی و آن خطبه غراء را خواندند، باید به تربیت فرزندان اهتمام داشته باشند. ما اولویتها را میفهمیم، اما گاهی اولویت نیست، تکلیفها را فراموش میکنیم. نسلی داریم تحویل جامعه میدهیم بیمادر. مادر دارد، ولی مهدکودک باید بچه را بزرگ کند. مهدکودک نمیتواند این کار را انجام بدهد. آقا مشکل سر این است آدمها، سر پستهایشان نیستند. مشکل سر این است. خدا رحمت کند یکی از علما را، ایشان گفته بود اگر به من بگویند امام زمان(عج) در کوچه کناری است به دیدنش نمیروم. چون اگر امام زمان(عج) بگوید چرا پستت را رها کردی آمدی دیدن من، چیزی ندارم برای گفتن. در جنگ اُحد ترک پست کردند که آن فاجعه اتفاق افتاد. طلبهها، ما از همه مسئولیتمان سنگینتر است. گاهی هم باید با در این باره که مسئولیت ما چیست، باهم مشورت کنیم. شهدا روز قیامت ما را نگه میدارند. اصحاب اباعبدالله میگویند آقا ما شهید نشدیم که شما غصه ما را بخورید. غصه ما را بخورید یعنی غصه جریان حق را بخورید. غصه اباعبدالله را خوردن که روایت داریم « نَفَسُ المَهمومِ لَنا عِبادَهٌ» کسی که غصه اهل بیت را بخورد، نفسش عبادت است، این یعنی خوردن غصه جریان حق. بعد که غصه بخوریم احساس مسئولیت پیدا میکنیم. قرآن میگوید: «إِنَّ کَیْدَ الشَّیْطَانِ کَانَ ضَعِیفًا»، شیطان نقشههایش ضعیف است. پس اگر شیطان سنگر به سنگر دارد میآید جلو، مشکل سر چیست؟ مشکل سر ضعف ما است وگرنه اگر ما قوت داشته باشیم این اتفاقات نمیافتد.
به مسئولیتهایمان فکر کنیم
خیلی ناگوار است که انسان ببیند بعد از چهل سال از انقلاب جوانهایی بر اثر سونامی شهوت و شبهه، مصداق«یَخرُجونَ مِن دِینِ اللَّهِ أَفْوَاجًا» باشند. پیدا است یک عدهای کوتاهی میکنند. بعد شما در ذهنتان بررسی کنید میبینید این جوانان خیلیهایشان جزو همسایههای شما بوده یا جزو اقوام شما بوده، یعنی ما به جایی که انتقاد کنیم که انتقاد به جا خیلی هم خوب است، اول ببینیم آقا خودمان چه کوتاهی کردیم، ما چه کار باید میکردیم که نکردیم. انتقاد گاهی فرافکنی است از مسئولیت خود. یکی از مسئولیتها البته انتقاد است. باید برویم یقه مسئول را بگیریم مطالبه کنیم، خیلی هم خوب است، اما اصلاً مسئولیت را بدهند دست شما، اگر مردم کمکتان نکنند شما نمیتوانید کاری بکنید. امیرالمومنین(ع) هم نتوانست. امام زمان(عج) هم نمیآید تا آن زمینه فراهم بشود. وقتی در ثقیفه غصب کردند و این ظلم بنیادین و ریشهای را روا داشتند، امیرالمومنین(ع) فرمود دستم بریده است، با دست بریده- دست بریده یعنی یار ندارم- کاری نمیتوانم بکنم. بیست و پنج سال که گذشت، عثمان که کشته شد، تمام مردم هجوم آوردند در خانۀ علی، یعنی امیرالمومنین(ع) آن چنان در صحنه حاضر بود، آن چنان کار کرده بود که در اذهان همه نام علی بود. این افرادی که میگویند علی(ع) خانهنشین شد اشتباه میکنند. امیرالمومنین(ع) در متن بود و وظیفهاش را انجام داد، محبوبیت به اندازه کافی هم پیدا کرده بود، چنان که پس از عثمان، همه مردم برای بیعت با او آمدند. بعد حضرت فرمود «لولا حضور الحاضر»، فرمود حالا که یار دارم، حالا که طرفدار دارم، حجت بر من تمام شده است. آن موقع یار نداشتم، الان یار دارم. به مسئولیتهایمان فکر کنیم و از خود اباعبدالله(ع) مدد بگیریم. تازه آنهایی که میآیند پای کار اهل بیت، جای جایش فرار میکنند. چهار هزار نفر طرفداری کردند از مسلمبنعقیل و با او بهعنوان نماینده امام حسین(ع) بیعت کردند، ولی تا تهدیدها و خطرات شروع شد، چهار هزار نفر به سیصد نفر تقلیل پیدا کرد، سیصد نفر به تدریج آنقدر کم و کمتر شد تا اینکه مسلم دیگر تنها ماند. چنانکه اصلاً کسی حاضر نبود به او جا بدهد. یک کم فکر کنید.
بهشت را به بها میدهند نه به بهانه
فردی میگوید اگر من در اداره چیزی بگویم من را بیرون میکنند. جوانی میگوید اگر سر کلاس یک حرفی بزنم استاد نمرهام را کم میکند. ببینید ما حتی حاضر نیستیم غرامت نمره کم گرفتن را بپردازیم. کار به این آسانیها نیست. بیخود نیست اباعبدالله(ع) گفت اصحابی باوفاتر از اصحاب خودم سراغ ندارم. کاری مردانه کردند. از کجا معلوم ما جزو آنها نباشیم. از کجا معلوم ما جزو بیوفایان و پیمانشکنان نباشیم. الان نگاه کنیم ببینیم چطوری هستیم. الان ببینیم ما وفادار هستیم یا نه، ازدواج کرده وضع مالیاش خوب نبوده، ولی حالا که وضع مالیاش خوب شده، میگوید این زن به درد نمیخورد. نامرد این خانم تو را انتخاب کرد وقتی تو فقیر بودی، حالا که خدا به تو ثروت داد و بلندت کرده، نباید یادت برود. ظرفیت داشته باش. فرمود: « مَا أَقْبَحَ الْخُضُوعَ عِنْدَ الْحَاجَهِ، وَالْجَفَاءَ عِنْدَ الْغِنَى». چقدر زشت است طرف وقتی که نیازمند است خاضع و مودب و متواضع است، وقتی بینیاز میَگردد، جفاکار میشود. اگر خودمان را درست بررسی کنیم نه با خوشبینی، آن چنان که مولا امیرالمومنین فرمود خودت را محاسبه کن و با بدبینی عیبهایت را تا نمردی بشناس و درمان کن، اگر خودمان را با بدبینی بررسی کنیم میبینیم ما هم یک عیبهایی داریم که هیچ حسابی ندارد، مگر اینکه خدا آزمایش سخت نکند وگرنه رفوزه میشویم. گاهی در آزمایشهای سخت قرار میگیریم. قرآن میگوید: «امْ حَسِبْتُمْ أَن تَدْخُلُواْ ٱلْجَنَّهَ وَلَمَّا یَأْتِکُم مَّثَلُ ٱلَّذِینَ خَلَوْاْ مِن قَبْلِکُم مَّسَّتْهُمُ ٱلْبَأْسَاءُ وَٱلضَّرَّاءُ وَزُلْزِلُواْ حَتَّى یَقُولَ ٱلرَّسُولُ وَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ مَعَهُۥ مَتَى نَصْرُ ٱللَّهِ»، ام حسبتم طلبهها میدانند یعنی خیال باطل داری؟ در اوهامت داری سر میکنی؟ فکر کردی هم تا گفتی ایمان آوردم تمام شد؟ قرآن میگوید فکر کردی به همین راحتی میروی بهشت؟ و داستان امتهای گذشته و گرفتاریهایشان برای شما پیش نمیآید؟ میگوید آنها «زُلزلوا» متزلزل شدند. آنقدر در تنگنا قرار گرفتند که گویا پیامبرشان هم داشت کم میآورد. «حَتَّى یَقُولَ ٱلرَّسُولُ وَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ مَعَهُۥ مَتَى نَصْرُ ٱللَّهِ»، میگوید پیامبر و یاران دیگر همه داشتند میبریدند، گفتند خدایا نصرتت کی میآید. خطاب آمد « أَلَا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَرِیبٌ »، یک کم دیگر صبر کنید. ما از آنها هستیم؟! میتوانیم صبر کنیم؟ میتوانیم یک وعده از غذایمان را بکاهیم، یک گرفتاری را برطرف کنیم؟ میتوانیم یک کم از رفاهمان کم کنیم؟ میتوانیم یک کم ترمز بزنیم مصرف را کنترل کنیم؟ خدا رحمت کند شهید بهشتی را که میفرمود بهشت را به بها میدهند نه به بهانه. بهایش البته سنگین نیست، شصت سال صبوری کردن و مقاومت کردن در برابر بهشت ابد چیزی نیست. «صَبَرُوا أَیَّاماً قَصِیرَهً أَعْقَبَتْهُمْ رَاحَهً طَوِیلَهً».
دیدگاهتان را بنویسید